عکس چراغ قوه پلیسی
خرید دستگاه طراحی لاک ناخن
من یک شعبده باز هندی ام
می توانم تاج بی محل خروس ها را بردارم
بگذارم سر پادشاهان مسطح پاستور
بگذارم سر پادشاهان مسطح پاستور
تاج طاووس ها را بردارم
مثل گیسویی که باد آن را پریشان میکند
هر دلی را روزگاری عشق ویران میکند
ناگهان میآید و در سینه میلرزد دلم
هرچه جز یاد تو را با خاک یکسان میکند
با من از این هم دلت بیاعتناتر خواست، باش!
موج را برخورد صخره کِی پشیمان میکند؟
مثل مادر، عاشق از روز ازل حسرتکِش است
هرکسی او را به زخمی تازه مهمان میکند
اشک میفهمد غم افتادهای مثل مرا
چشم تو از این خیانتها فراوان میکند
عاشقان در زندگی دنبال مرهم نیستند
درد بیدرمانشان را مرگ درمان میکند
این مرد که می نویسد منم
آن مرد هم که با سوئیچ مینی بوس نه خط عمیق می کشد روی مرداد باز هم منم
این دلفین منم
و آن کلاغ گیج هم که می چرخد میان این جشن سوت وکور باز هم منم
این مجسمه که فکر می کند به جغدهای