من شمردم تا صد و بیست
بهار دلنشين ، آمده سوي چمن
اي بهار آرزو ، بر سرم سايه فكن
چو نسيم نو بهار ، بر آشيانم كن گذر
چایی شده چپه
من شمردم تا صد و بیست
بهار دلنشين ، آمده سوي چمن
اي بهار آرزو ، بر سرم سايه فكن
چو نسيم نو بهار ، بر آشيانم كن گذر
چایی شده چپه
گل سروده است
بهار دلنشين ، آمده سوي چمن
اي بهار آرزو ، بر سرم سايه فكن
چو نسيم نو بهار ، بر آشيانم كن گذر
روی خط سبز جاده ها
از آن پیکان او هرگز نجوید جز دل اعدا
ایا شاهی که از شاهان نیامد کس ترا همسر
ایا میری که از میران نباشد کس ترا همتا
به هر می خوردنی چندان به ما بر زر تو در پاشی
که از بس رنگ زر تو سلب زرین شود بر ما
امیرا
!
خسروا
!
شاها
!
همانا عهد کرده
ستی
که گنجی را ب
ر افشانی چو بر کف برنهی صهبا
دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم.. با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت: ازدواج اشک و دستمال کاغذی!؟
تو چقدر سادهای خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما، تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست؟ تو فقط دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید خون درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود دانههای اشک کاشت.
عرفان نظرآهاری
تا نباشد وافر اندر دایره
با مقتضب
شادمان باش ای کریم و در کریمی بی ریا
پادشا باش ای جواد و در جوادی بی ریب
دشمنان و حاسدان و بدسکالان ترا
مرگ اندر بیکسی و زندگانی در تعب
این ذره بین در نوع خود بی نظیر بوده و یک ذره بین حرفه ای به شمار می رود بچه ها با داشتن ذره بین به دنیایی دیگر می روند و کارهای جالبی انجام داده و تجربه های زیادی سفید فوق العاده درخشان که توسط 2 عدد باطری عدسی به سایز LR1130 تغذیه می شود
ذره بین حرفه ای 30X یا قدرت بزرگنمایی 30 برابر
یک ذره بین با قدرت بزرگنمایی 30 برابر و بسیار جمع و جور و تاشو
قابلیت حمل در جیب و آویز گردنی
وزن فقط 32 گرم
ضخامت عدسی ذره بین 2.1 سانتیمتر ( 21 میلیمتر )
توضیحات تکمیلی در فروشگاه ذره بین
چراغ قوه حرفه ای و جدید مولتی فانکشن کمپانی اسمال سان ( SMALL SUN ) بخش اصلی ذرهبین از یک عدسی همگرا درستشدهاست که عمل بزرگنمایی را انجاممیدهد ذره بین
دوربین دید در شب
دوربین دید در شب چیست
عاشق نشدی و گر نه می فهمیدی پاییز بهاری است که عاشق شده است خزان نامه شاعر : م آزاد بخش هایی از این شعر انتخاب شده که مربوط به پاییز باشد من متولدِ پاييزم
شعر عاشقانه شبان عاشق اثر سلمان هراتی
من همان شبان عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بیتکلف و رها
در خراب دشتهای دور
در پی تو میدوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیدهام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پرآب
دستهای گل از نگاه آفتاب
یک عبا برای شانههای مهربان تو
در شبان سرد
چاروقی برای گامهای پرتوان تو
در هجوم درد
من همان بلال الکنم
در تلفط تو ناتوان
آه از عتاب!
سلمان هراتی
شعرهای عاشقانه ی بسیار زیبا دختر ِ خیام! یک جرعه شرابم می دهی دزدکی بابا نفهمد شعــر ِ نابم می دهی مانده ام پشت ِ در ِ چوبی ، "بفرما"یی بگو تشنه هستم از سفال ِ
قيمت کابل otg سامسونگ
خريد ابزار کاربردي
اما هرگز آن جام لبریز و سرشار از عشق را واژگون نخواهد کرد حسین الهی قمشه ای تصویر: وحدت ابدي عاشق و معشوق(نقشي از كريشنا و رادا) و خلق همچنان در هوای متاع دیگر باهم به دشمنی و یا صدفی زیباتر از معمول خود را سر گرم می کند در حالی که قطعه زیر شعری است از یک شاعر انگلیسی در ضرورت دعا و نیایش صبحگاهی که در ادب
شعر عاشقانه هوا سرد است کاری از لیلی مومون پور
شعر نو
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم..
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا..
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم.
لیلا مؤمنپور فروشگاه شکار
آشیانه من این وبلاگ عاشقانه نیست بلکه دوست داشتنی ست آشیانه من هنوز بوی تو دارد هوای شعر و غزل خوشا که شعر تو همچون تلخ است که لبریز حقایق شده است زرد است که با باد موافق شده است عاشق نشدی نوازش دستهای گرم عشق چون شروع بهار
فروش وسايل شکار
روغن مار براي مو
باران سکوت کاج را می شست در آخرین دیدارشان پیمانه های روشنی لبریز شب خویش را شعر: از پشت این شعر: چشم روشنی صبح، شاعر: محمدرضا شفیعی کدکنی
شعر عاشقانه مرز جنون اثر دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی تقدیم شما عزیزان
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
تبلیغات : تجهیزات کوهنوردی
رنگ روشن بپاش به تمام دیوار هایی که در رُخُوت پاییز تب کرده اند! و به پنجره ها که مثل چشم هایت با جَذبه ای معصوم درگیر سکوتی سردند! دلنوشته:در کار چشمانت مانده
تعداد صفحات : 20